جدول جو
جدول جو

معنی سود خوردن - جستجوی لغت در جدول جو

سود خوردن
ربا خوردن تنزیل گرفتن
تصویری از سود خوردن
تصویر سود خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
سود خوردن
((خُ دَ))
ربا خوردن
تصویری از سود خوردن
تصویر سود خوردن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بید خوردن
تصویر بید خوردن
سوراخ سوراخ شدن پارچه پشمی و قالی بسبب کرم بید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوگند خوردن
تصویر سوگند خوردن
قول دادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تاثیر کردن باد در بدن شخص، در معرض هوا قرار گرفتن، تاب خوردن برارجوحه نشستن و بازی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوغ خوردن
تصویر دوغ خوردن
مسکه گرفتن مسکه بر آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
بهم پیوستن دو چیز (مخصوصا دوفلز) که جدا کردن آنها مشکل باشد لحیم شدن، عصبانی شدن ناراحت گردیدن: (این قدر جوش نخورخ)
فرهنگ لغت هوشیار
نوشیدن خون، زحمت بسیار کشیدن، اندوه بسیار خوردن غصه خوردن، یا خون خود را خوردن، بسیار عصبانی شدن، یا خون خونش را خوردن، بسیار عصبانی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوگند خوردن
تصویر سوگند خوردن
قسم خوردن سوگند یاد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خون خوردن
تصویر خون خوردن
کنایه از بسیار غم خوردن، کشتار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گول خوردن
تصویر گول خوردن
فریب خوردن، گول خوردن، فریفته شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوب خوردن
تصویر کوب خوردن
صدمه خوردن، آسیب خوردن، کوفته شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لول خوردن
تصویر لول خوردن
در جای خود جنبیدن و پیچ خوردن، لولیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوش خوردن
تصویر جوش خوردن
به هم آمدن سر زخم یا دو انتهای شکستگی استخوان و التیام یافتن آن، به هم اتصال یافتن دو تکه فلز، پلاستیک و امثال آن، که از هم جدا نشود، به هم پیوستن و ترتیب یافتن دو چیز مثلاً معامله جوش خورد، کنایه از خشمگین بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوب خوردن
تصویر کوب خوردن
کوفته شدن مقروع کشتن، ضرب خوردن کتک خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
گرد آلود شدن: می خورد گرد عبث محمل لیلی در دشت نیست جز عشق تمنای دگر مجنون را. (صائب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوش خوردن
تصویر گوش خوردن
گوشمال دیدن آسیب دیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گول خوردن
تصویر گول خوردن
فریب خوردن، از راه بدر شدن، فریفته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لگد خوردن
تصویر لگد خوردن
تحکل لگد کردن پاسپر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لول خوردن
تصویر لول خوردن
لولیدن، لول زدن، وول زدن
فرهنگ لغت هوشیار
چاشنی کردن مزه خوردن: پیش ایشان فاتحه الکتاب آن حضور است حضوری که اگر جبرئیل بیاید لوس خورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوت خوردن
تصویر لوت خوردن
طعام لذیذ خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوش خوردن
تصویر نوش خوردن
بلذت خوردن شاد خودردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وول خوردن
تصویر وول خوردن
جنبیدن تکان خوردن: (زن در جای خود وول خورد جمع و جور تر نشست)، در هم تپیدن وچپیدن (جمعیت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوش خوردن
تصویر جوش خوردن
((خُ دَ))
به هم چسبیدن، به هم پیوند خوردن، سر گرفتن معامله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چوب خوردن
تصویر چوب خوردن
کنایه از کتک خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوگند خوردن
تصویر سوگند خوردن
قسم یاد کردن
فرهنگ فارسی عمید
کسب کردن بو کردن، یا بو خوردن زخم. رسیدن بوی ناموافق بزخم و بدتر شدن آن: (دیروز پیاز سرخ میکردند زخم بچه بو خورده)
فرهنگ لغت هوشیار
دل زده شدن بر اثر شکست. لیز خوردن لغزیدن: روی یخها سر خورد، فرود آمدن از جایی سراشیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سود کردن
تصویر سود کردن
بهره بردن نفع کردن منفعت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
بهره بردن فایده بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر خوردن
تصویر سر خوردن
لیز خوردن، سریدن، لغزیدن، از روی سرسره یا جای سراشیب خزیدن و فرود آمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سر خوردن
تصویر سر خوردن
از کاری یا چیزی نومید و دل زده شدن و از آن صرف نظر کردن
فرهنگ فارسی عمید
مغلوب شدن شکست خوردن، ردشدن مردود گشتن، مایوس شدن، برابر امری غیر مترقب واقع شدن یکه خوردن، متحیر شدن، ملاقات کردن بر خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر خوردن
تصویر سر خوردن
((سُ. دَ))
لیز خوردن
فرهنگ فارسی معین